توصیه میکنم والدین محترم وقت بگذارند و این مطلب را مطالعه بفرمایند
خوشحال میشم اگر نقطه نظری دارید در قسمت نظرات با من در میان بگذارید 

می‌توانید از مرگ برگ‌های درختان در زمستان بگویید تا مفهوم مرگ برایش قابل درک‌ترشود و این یک امر طبیعی است نه یک مساله ترسناک.
به گزارش سرویس خانواده جام نیوز،به سؤالات کودکان درباره مرگ اینگونه پاسخ دهید:
 
باید درباره مرگ صریح و شفاف صحبت کنید
هرگز از تعابیر استعاری مانند: پدربزرگ فقط به خواب رفته است استفاده نکنید. این حرف‌ که به‌طور شایع از سوی والدین به کار می‌رود، موجب می‌شود که کودک از خوابیدن بترسد و یا دچار کابوس‌های شبانه شود. همچنین نباید بگویید که: پدربزرگ به جایی رفته است چون اگر پدربزرگ برنگردد، کودک اعتمادش را به شما از دست خواهد داد. ساده صحبت کنید و از گیج کردن او بپرهیزید.
 
هنگام پاسخ دادن، سن و میزان درک او را درنظر داشته باشید
برای مثال، به یک کودک دو تا چهار ساله کافی است بگویید: وقتی انسان یا حیوانی نتواند نفس بکشد و بدنش حرکت نکند، مرده است. اما به کودک چهار تا شش ساله لازم است علاوه بر آن، توضیح بدهید که قلب کسی که مرده، نمی‌زند و چیزهایی که می‌میرند دیگر هرگز برنمی‌گردند.
می‌توانید از مثال‌هایی که کودک تجربه کرده است، برای توضیح مرگ استفاده کنید
یک حیوان خانگی مرده، یک گل پژمرده و خشکیده یا حتی حشره ای بی جان را به او نشان دهید و بگویید که هر موجود جانداری که پا به این دنیا می گذارد حتماً یک روز هم از این دنیا می رود و اگر قرار بود همه موجودات زنده بمانند که دنیا از فرط شلوغی دیگر مکان مناسبی برای زندگی کردن نبود یا درباره ماهی که از تنگ آب بیرون افتاده بود و یا مرگ حیوان خانگی همسایه‌تان صحبت کنید.
 
اگر فرزندتان بالای شش سال دارد لازم است برای او توضیح بدهید که «هیچ‌کس به طور دقیق نمی‌داند که چه زمانی می‌میرد اما مرگ برای همه اتفاق می‌افتد و امری طبیعی است. هر چند مرگ کسانی که دوست‌شان داریم، ما را بسیار غمگین می‌کند اما باید این را بپذیریم که افراد پیر مانند مادربزرگ و پدر بزرگ روزی خواهند مرد. آنها موقع مرگ اغلب درد نمی‌کشند بلکه به تدریج هوشیاری خود را از دست می‌دهند و به آرامی ‌می‌میرند.
 
چون کسانی که مرده‌اند دیگر برنمی‌گردند.» ممکن است کودک از تصور اینکه شما نیز ممکن است روزی بمیرید نگران شود و در این‌باره سوالاتی بپرسد. متاسفانه اغلب والدین فکر می‌کنند که اگر درباره موضوعی که کودک را نگران کرده صحبت نکنند و سوالات کودک را نشنیده بگیرند، به کاهش اضطراب او کمک کرده‌اند. باید تاکید کنم که این فکر اشتباه است زیرا این کار به جای از بین بردن ترس، به ترس و اضطراب او دامن می‌زند.
 
بهتر است به جای این کار به او بگویید که: «خیلی بعید است که من تا زمانی که کاملا پیر نشده‌ام، بمیرم پس لازم نیست که درباره این موضوع نگران باشی زیرا تا آن زمان تو دیگر کاملا بزرگ شده‌ای». یادمان باشد که همیشه باید با او صادق باشیم، لازم نیست که همه واقعیت را بگوییم اما لازم است که حتما واقعیت را بگوییم.
 
در مورد کاربرد واژه‌هاى خداوند و بهشت با احتیاط کامل رفتار کنید
دقت کنید این مفاهیم را براى یک کودک ۵ ساله یا حتى کوچکتر بکار مى‌برید و هدف شما این است که او را آرام کنید. پس مراقب باشید او را بیشتر گیج و مضطرب نکنید. براى مثال اگر بگویید مادربزرگ الان خیلى خوشحال است، چون توى بهشت است.
 
کودک فکر مى‌کند چطور مادربزرگ واقعا خوشحال است اگر همه کسانى که دور و بر من هستند، این همه ناراحتند؟! یا مثلا بگویید که عمو آنقدر خوب بود که خداوند او را پیش خودش برد. کودک فکر مى‌کند اگر خدا عمو را پیش خودش برده چون خوب بوده، پس ممکن است مامان ، من یا هرکس خوب دیگرى را نیز پیش خودش ببرد!!
 
یا اگر من هم خیلى خوب باشم، مى‌توانم برم پیش خداوند و بابابزرگ را ببینم یا اینکه سعى کنم که بچه بدى باشم تا بتوانم بیشتر پیش بابا و مامان بمانم! بنابراین عبارتى بکار ببرید که او را نگران‌تر نسازد. مثلا بگویید: ما خیلى ناراحتیم که بابابزرگ دیگر پیش ما نیست و ما خیلى دلتنگ او مى‌شویم، ولى این خوب است که بدانى او الان پیش خداوند است.